در واقع، هیچ جدایی وجود ندارد. همه چیز و هر کسی، این وجود یکتاست. این به معنی زندگیِ انفعالی نیست، بلکه به این مفهوم است که عدالت و ظلم هم فاصله ای ندارند پس مظلومان فقیر بر ظالمان ثروتمند، پیروز می شوند۔ این وجود یکتا؛ که می نویسد و می خواند و عمل می کند و۔۔۔ این یگانگی:گرچه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدانیستند اما به وقت گیر و دار از هم جدامستی و مخموری از هم گرچه دور افتادهاندنیست در چشم تو مستی و خمار از هم جدالرزد از بیم جدایی استخوانم بند بندهر کجا بینم فلک سازد دو یار از همجدانشأه و می را نماید با کمال اتحاداز نگاهی چشم شور روزگار از هم جدایک دل صد پاره آید عارفان را درنظرگرچه باشد برگ برگ لالهزار از هم جداسر به یک جا می گذارد این دو راه مختلفمینماید گر به صورت زلف یار از هم جدامتحد گردند با هم چشم چون بر هم نهندهست اگر جانهای روشن چون شرار از هم جدااز دل روشن، علایق را شود پیوندسستماه میسازد کتان را پود و تار از هم جداچند باشیم از حجاب عشق و استغنایحُسندر ته یک پیرهن، ما و نگار از هم جدا؟آشناییهای ظاهر پردهٔ بیگانگی استآب و روغن هست در یک جویبار از هم جداغافلی از پشت و روی کار صائب ورنهنیستچون گل رعنا خزان و نوبهار از هم جداصائب عشق، زبان مشترک...
ما را در سایت عشق، زبان مشترک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drmmbokharaei بازدید : 3 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 0:28